این پرونده عجیب چندی پیش با شکایت مرد ثروتمندی به جریان افتاد. وی با مراجعه به پلیس آگاهی پایتخت به ماموران گفت: در حدود یک ماه پیش تلفن همراهم زنگ خورد و زمانی که گوشی را برداشتم صدای زن جوانی را از آن طرف خط شنیدم. او خودش را مینا معرفی کرد و مدعی شد که با مردی به نام سعید کار دارد.
به او گفتم که شماره را اشتباه گرفته است اما با این حال وی باز هم زنگ میزد و برایم مزاحمت ایجاد میکرد. او از یک خط اعتباری با من تماس میگرفت و من اصلا وی را نمیشناختم. تماسهایش ادامه داشت تا جایی که با چرب زبانی سر صحبت را با من باز کرد. کمکم به تماسهایش عادت کرده بودم. روزی چندبار به من زنگ میزد و با هم حرف میزدیم. او از جزئیات زندگیاش میگفت و اینکه میخواهد درس بخواند و من هم درباره مسائل کاریام با او صحبت میکردم تا اینکه یکی از روزها از او خواستم تا یکدیگر را ملاقات کنیم و شناخت بیشتری نسبت به هم پیدا کنیم.
شاکی ادامه داد: او ابتدا قبول نمیکرد اما وقتی اصرارهای مرا دید پذیرفت. روز قرار وقتی به محل مورد نظر رفتم و منتظر مینا بودم، یک دفعه راننده یک خودروی پراید به سمت من آمد. او ابتدا چند سؤال از من پرسید و بعد با تهدید اسلحه از من خواست که سوار ماشین شوم. به جز راننده دو پسر جوان هم داخل ماشین بودند.
آنها با تهدید مرا به بیابانهای حاشیه شرق تهران بردند. یکی از آنها میگفت چرا مزاحم همسرم شدهای و دیگری میگفت باید او را بکشیم. من وحشتزده به آنها نگاه میکردم و واقعا شوکه شده بودم. مرد راننده که از همه خشمگینتر بود خودش را شوهر مینا معرفی میکرد و میگفت که من همسرش را فریب دادهام و برایش مزاحمت ایجاد کردهام. در همین هنگام جوانی که در صندلی عقب نشسته بود گفت هر چه پول داری در اختیار ما قرار بده در غیراین صورت با همین اسلحه تو را میکشیم.
من هم از ترس جانم 5 میلیون تومان پولی که همراهم بود را در اختیارشان قرار دادم. این پول را صبح از بانک گرفته بودم و باید برای انجام معاملهای آن را به شرکت میبردم اما ترجیح دادم آن را در اختیار مردان خشن قرار دهم تا بلایی سرم نیاورند. آنها بعد از گرفتن پول مرا در بیابان رها کردند و فراری شدند. در همان لحظه موفق شدم شماره پلاک خودرویشان را یادداشت کنم و هرطوری بود خودم را به اداره آگاهی رساندم تا از آنها شکایت کنم.
بعد از شکایت این مرد تیمی از ماموران اداره یکم پلیس آگاهی با دستور قاضی آقایی، دادیار شعبه سوم دادسرای جنایی تهران رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند. کارآگاهان در بررسیهای تخصصی صاحب خودروی مورد نظر را شناسایی و او را به اداره آگاهی احضار کردند. وی مدعی شد که خودرو را به تازگی از شخصی به نام کیوان خریده است که با راهنمایی وی کیوان نیز در مخفیگاهش دستگیر شد.
تقلید صدای زنانه
پسر جوان وقتی در برابر قاضی آقایی ایستاد و از سوی شاکی بهعنوان یکی از زورگیران شناسایی شد، پرده از شگرد عجیب خود برای فریب و اخاذی از شاکی برداشت. او گفت: چند وقت پیش با خرید یک خط اعتباری به ذهنم رسید که برای شوخی و تفریح مزاحم مردان شوم و با تقلید صدای زنانه برای آنها مزاحمت ایجاد کنم. چون از بچگی تبحر خاصی در تقلید صدا داشتم. ابتدا فقط برای سرگرمی مردها را سر کار میگذاشتم تا اینکه با شاکی که مرد ثروتمندی بود بهصورت تلفنی آشنا شدم و بعد تصمیم گرفتم وی را به سر قرار بکشانم و دست به اخاذی بزنم.
متهم ادامه داد: از آنجا که این مرد گفته بود وضع مالی خوبی دارد، نقشهام را با دو نفر از دوستانم درمیان گذاشتم و آنها هم قبول کردند که با من همدست شوند. به این ترتیب او را به محل قرار کشاندیم و با تهدید اسلحه، نقشهمان را عملی کردیم.
بعد از اعترافات متهم، وی با دستور دادیار آقایی راهی بازداشتگاه شد و تحقیقات از سوی ماموران اداره یکم پلیس آگاهی برای دستگیری همدستان وی و شناسایی مالباختههای دیگری که احتمال میرود در دام او گرفتار شده باشند ادامه دارد. قاضی پرونده از کسانی که بدین شیوه مورد اخاذی قرار گرفتهاند خواست برای شناسایی متهم و طرح شکایت به اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت مراجعه کنند.